مکتب "کلاسیسیسم" اولین سبک ادبی است که در قرن هفدهم، بعـد از دوران باروک در فرانسه به وجود آمد. نهضت اومانیسـم (انسانگرایی) را که در قرن چهاردهم در ایتالیا شکل گرفت، تا حدودی میتوان زمینهساز مکتب کلاسیسیسم فرانسه دانست. کلاسیسیسم مکتب قانونها، قواعد و اصول است که بایدها و نبایدهای بسیاری را شامل میشود. پیروان این مکتب، مطابق قواعد و قوانین قدما عمل میکنند و در ادبیات به تقلید از ادبیات یونان و روم میپردازند.
لغت شناسی و تاریخچه
کلمه کلاسیک صفتی است که ریشه آن واژه لاتینی کلاسیکوس (classicus) و به معنی درجه اول است. به تدریج این واژه برای سخن گفتن از نویسندگان درجه اول جامعه استفاده شد، یعنی کسانی که نوشتههای آنها در کلاسهای درس تدریس میشد. وقتی این کلمه را به طور دقیق استعمال کنند و از آن اراده اصطلاح ادبی خاصی را نکرده باشند به معنی اثری است که به عنوان نمونه و مظهر کامل مورد قبول همگان باشد و وقتی نویسندگان کلاسیک یا هنر کلاسیک گفته میشود، مقصود نویسندگان یا هنری است که تمام ادوار آنها را پسندیده و نمونه شناختهاند.
به طور کلی نیمهی دوم قرن شانزدهم، دورهای بود که در آن برای نخستین بار آیین ادبی جامعی برای خلق آثار ادبی به وجود آمد. این آیین و قواعد که دارای اصولی بودند که حتی تا پایان قرن هجدهم نیز ارزش و اعتبار خود را از دست نداد، در آغاز قرن هفدهم مایهی ایجاد مکتب کلاسیسیسم گردید. صفت کلاسیک برای اولین بار در دورهی رنسانس برای تعیین نویسندگان درجه اول به کار برده شد، ولی در واقع این رمانتیکها بودند که با مشخص کردن حدود و ویژگیهای جنبش هنری - فرهنگیشان، معنای امروزی واژهی کلاسیک را به آن بخشیدند.
کلاسیسیسم با شروع رونسانس در ایتالیا ظهور کرد. پس از مدتی شهرهای مختلف ایتالیا به خصوص شهر فلورانس به مهدهایی برای گردهمآیی هنرمندانی اومانیست چون میکل آنژ، رافائل و برونِلِسکی به منظور تحقیق، جمعآوری و تقلید از آثار یونانیان و رومیان باستان گشت. این سبک به تدریج میان هنرمندان و نویسندگان متداول شد به طوری که در نیمهی دوم قرن هفدهم به یک جنبش بزرگ تبدیل شد که در فرانسه در دورهی سلطنت لویی چهاردهم و با پشتیبانی ریشولیو به خود اوج رسید و در مقابل جنبش باروک قرار گرفت.
عقاید کلاسیکها:
1- انسان شریف: به عقیده کلاسیکها انسان باید از نظر اخلاقی و اجتماعی در سطح ایدهآل و مطلوب و دارای "هنر زندگی کردن" باشد. یعنی اعتدال، دانش بدون فخرفروشی، رعایت ادب و نزاکت بدون حقیر شمردن خود، رعایت احترام و ادب در برابر خانمها، ایمان بدون تعصب را در زندگی رعایت کند، که روی هم رفته برای چنین انسان ایدهآلی، کلاسیکها عبارت "انسان شریف" را به کار میبرند.
2- تقلید از طبیعت: کلاسیکها طبیعت را در آثار خود نه با تمام واقعیت بلکه تنها با جنبههای خوب و ایدهآل آن ارائه میدهند. یعنی طبیعت را نه آنطور که هست بلکه آنچنان که میخواهند باشد، همراه با آرزوها و آرمانهای خود نمایش میدهند. آنان با در نظر گرفتن عقل و منطق و بدون دخالت احساسات خود طبیعت را به تصویر میکشند.
3- آموزنده و خوشایند بودن: نویسندگان کلاسیک معتقدند که آثارشان علاوه بر اینکه مورد قبول و توجه خواننده قرار میگیرد باید برای او آموزنده نیز باشد و یکی بدون دیگری فایده ندارد و این مسئله هدف نویسنده کلاسیک است.
4- بیانی واضح و روشن: زبان نویسنده کلاسیک باید زبانی واضح و صریح همراه با ایجاز و کلمات درست، دقیق و مناسب باشد.
5- آرمانگرایی: کلاسیکها آیدهآلیست و آرمانگرا هستند. یعنی در هنر فقط به دنبال زیبایی، کمال و خوبی هستند.
6-خرد گرایی: کلاسیکها با موضوعات مختلف بهطور عقلانی و منطقی برخورد میکنند. آنان معتقدند احساسات انسان باید با کنترل عقل بیان، و تجزیه و تحلیل شود.
7- رعایت مسائل اخلاقی و مذهبی: کلاسیسیسم "مکتب اخلاقیون" است. از نظر آنان اثر هنری و ادبی علاوه بر آموزنده بودن باید در خدمت "اخلاق و مذهب" نیز باشد.
8- در جستجوی اعتدال و کمال: کلاسیکها به دنبال تعادل بیـن عشق و عقـل، غـم و شادی، اضطراب و آرامش و… هستند و از نظر آنان با رسیدن به این تعادلها میتوان کمال مطلوب و مورد نظر خود را به دست آورد.
قالبهای ادبی:
تئاتر کمدی و تراژدی، قالب مناسبی برای بیان عقاید و اصول کلاسیکها است. به این وسیله آنان میتوانند ایدهآلهای خود را القا کنند. آنان در تئاتر، اصل "حقیقت نمایی و نزاکت" را رعایت میکنند. یعنی همهچیز باید نزدیک به واقعیت باشد و در صحنه تئاتر کلمات زشت و بیادبانه را به کار نمیبرند و تماشاچی را با صحنهای از تئاتر یا گفتهای، شوکه و متعجب نمیکنند. به عنوان مثال، هرگز صحنه مرگ در تئاتر کلاسیک دیده نمیشود.
علاوه بر این، آنان "قانون سه گانه وحدت" را که ارسطو، فیلسوف یونانی، وضع کرده بود، کاملاً رعایت میکنند. این قانون شامل وحدت موضوع، وحدت زمان و وحدت مکان است. یعنی کل صحنهها و پردههای یک نمایشنامه باید یک موضـوع را در زمانی واحد و مشخص و در مکانی واحد ارائه دهند.
موضوع و مضمون ادبیات کلاسیک:
معمولاً در آثار کلاسیک، نویسندگان به توضیح و توصیف خصوصیات روحی و اخلاقی و تجزیه و تحلیل روانشناسانه انسان مطلوب و آرمانی خود میپردازند.
طبیعت نیز از جمله این موضوعات است. البته منظور از "طبیعت" در آثار کلاسیک، طبیعت انسانی و سرشت درونی انسان است. کلاسیکها توصیف طبیعت خارجی (مانند رودها، کوهها، جنگلها و ...) را در آثار و نوشتههای خود کاری بی ارزش میدانند در حالی که معتقدند بیان طبیعت انسانی (مانند امیال، گرایشها، احساسات، محبتها و ...) چون صحبت از روح و درون انسان است بر روح خواننده نیز اثر میگذارد.
نقاشی و پیکرتراشی:
نقاشان و مجسمهسازان کلاسیک ایتالیایی دورهی رونسانس و با الهام از سبک آنان، نقاشان و مجسمهسازان فرانسوی، با حمایت فرهنگستان فرانسه اغلب موضوعاتی باستانی انتخاب میکنند و به نمایش ارزشهایی چون شجاعت، قهرمانی، شرافت، خلوص و خوبی میپردازند. همچنین، بسیار از تئاتر الهام میگیرند. برای اولین بار نقاشان از پرسپکتیو استفاده میکنند و سعی میشود اثر ساده و به دور از جزئیات و معما باشد. اغلب از رنگهای زیاد و مرغوب استفاده میشود و خطوط اشیاء و اجسام و نیز مجسمهها معمولاً صاف و موازی هستند، و برخلاف سبک باروک منحنی در آن کمتر دیده میشود. از دیگر خصوصیات آثار کلاسیک هارمونی، نظم و منطق میتوان نام برد.
از مهمترین نقاشان کلاسیک میتوان نیکولا پوسن (به فرانسوی: Nicolas Poussin) و شارل لوبرَن (به فرانسوی: Charles Le Brun) را نام برد. از مجسمهسازان معروف نیز که اغلب ایتالیایی بودند میتوان میکل آنژ و دوناتلو را نام برد. تندیس داوود میکل آنژ که به خوبی هارمونی حرکات را نمایش میدهد از معروفترین آثار دورهی کلاسیک است.
در اواسط قرن هجدهم و قرن نوزدهم، این سبک کمی تغییر کرد و به نئوکلاسیک معروف شد.
ادبیات
این نوع ادبیات موافق عقل و استدلال و منطق که تخیل در آن همیشه محدود و مرتب است. همچنین معتدل و میانه رو است. این نوع ادبیات ساده، زیبا و روان است و دارای قهرمان غیرعادی نیست بلکه افراد برجسته و نماینده یک گروه در آن قرار دارد. کلاسیک و رمانتیک (رمانسیسم) با یکدیگر متعارض و مختلفاند، ولی پیوند ناگسستنی دارند.
قانون وحدت سهگانه (وحدت موضوع، وحدت زمان و وحدت مکان) از اصول فراموشنشدنی متون کلاسیک است. در متون کلاسیک خواننده معمولاً با روند تعادل اولیه- عدم تعادل- رخداد و سپس تعادل ثانویه روبه رو است. نظرگاه متون کلاسیک معمولاً دانای کل است و این نوع متون به مسائل و همه امور جنبهی قطعیت میبخشند. دانای کل خدای متن است و هرچه او میگوید واقعییت مطلق شمرده میشود. در متون کلاسیک با پایان بسته و خوش روبروییم و توجه به بیان حوادث و اتفاقات بیرونی بر بیان دغدغههای درونی و فردی ارجحیت دارد.
اصول و قواعد
- تقلید و نمایش از طبیعت
- توجه و تقلید از قدیم
- اصل عقل
- آموزندگی و خوشایندی
- حقیقت نمایی
پدیدههای این مکتب
- کمدی
- تراژدی
- حماسی
- تراژدی-کمدی